خادم: مجموعه داستان
در «خادم» همسر زنی با نام «کبری»، که باردار است و پسری با نام «محمد» دارد، در جبهة حق علیه باطل به مبارزه مشغول است، تا این که موقعیتی پیش میآید و او به اتفاق همسرش برای زیارت به سوریه میروند. در سوریه یک روز کبری به هنگام خواب ندایی را میشنود با این مضمون که شما خادمین حضرت زینب هستید. زن هراسان از خواب بیدار میشود، اما تعبیر آن را نمیداند تا این که در هتل محل اقامت، دختری به آنها مراجعه میکند و میگوید که او توسط گروهک منافقین اجیر شده است تا با نفوذ به سپاه، اخبار آنجا را در اختیار آنها قرار دهد، اما بنا به دلایلی اینک پشیمان شده و در پی راه چارهای برای رهایی از دست آنهاست. کبری و همسرش تلاش میکنند تا به دختر کمک کنند و موفق نیز میشوند. مجموعة حاضر شامل چهار داستان کوتاه تحت این عناوین است: کجا میبرند؛ فرشتهها جدا میکنند؛ هاجر؛ و خادم.