سگ قهرمان
در یک روز قشنگ تابستانی «میکی» و برادرزادههایش در کنار هم بودند که «مینی» از راه رسید و یک خبر خوب آورد. او گفت: «مسئولین ورزشگاه میخواهند مسابقهای ترتیب دهند که در آن حیوانات اهلی، حرکات نمایشی انجام بدهند و من مسئول فروش بلیت هستم». همه خوشحال شدند و شروع به یاد دادن حرکات نمایشی به «پلوتو» کردند. اماپلوتو هیچچیزی یاد نمیگرفت. بالاخره روز مسابقه فرار رسید. پلوتو حرکاتی را انجام داد اما اصلا جذاب نبود. برندۀ مسابقه را اعلام کردند، اما پلوتو نبود. در همین لحظه جعبۀ پولهایی که از فروش بلیتها جمع شده بود دزدیده شد. آنها پولهایی بودند که برای ساخت ورزشگاه جدید جمع شده بودند. ناگهان پلوتو دزد پولها را دنبال کرد و جعبه را از او گرفت. داوران نیز برای قدردانی یک ربان قرمز به گردن پلوتو انداختند و او را شجاعترین سگ معرفی کردند.