قاصدک
داستانهای اجتماعی
روزی «سارا» در حیاط خانهشان مشغول بازی بود که یک قاصدک را دید، او به یاد حرف دخترخالهاش افتاد که میگفت اگر کودکی آرزویی داشته باشد میتواند به قاصدک بگوید. چون قاصدکها آرزوی آنها را برآورده میکنند. سارا به یاد هفتة گذشته افتاد که هر وقت به پدر یا مادرش میگفت به دیدن مادربزرگ برویم آنها میگفتند کار داریم باید تا آخر هفته صبر کنی. سارا آرزو کرد که مادربزرگ به خانهاشان بیاید و طولی نکشید که آرزویش برآورده شد. این داستان با مضمون اجتماعی برای گروه سنی «الف» و «ب» به نگارش درآمده است.