هزار و یکشب "نورالدین و پسرش حسن بدرالدین"
کتاب هزار و یک شبـ مجموعهای است از قصههای کهن که در این مجموعه، هر یک از آن قصهها در مجلدی جداگانه و با زبانی ساده برای نوجوانان و جوانان تلخیص شده است .دومین جلد از این مجموعه به قصه نورالدین و پسرش حسن بدرالدینـ اختصاص دارد، در یکی از شبها هارونالرشید، خلیفه عباسی به همراه جعفر برمکی در کوی و برزن، به طور ناشناس گردش میکردند، آنان پیرمرد صیادی را دیدند که صیدی نداشته و نالان است .هارون از او خواست دامی برایش در دجله بیندازد و صد دینار بگیرد .پیرمرد خوشحال شد و دام انداخت، اما در دجله صندوقی یافت .آن صندوق را در قصر باز کردند در آن حال جنازه دختری را دیدند .جعفر برمکی مامور میشود قاتل دختر را پیدا کند و ...