روح شیفته
فیلمنامههای فارسی
در کنار یک روستای متروک، در دامنه تپه و بر روی یک گورستان قدیمی قرار داریم. ابر غلیظی تپه و اطراف آن را پوشانده و آسمان مرتباً برق میزند و چند قطره باران هم میبارد. برخی از قبرها حفاری و تخریب شده و این جا و آن جا استخوان دست و پا و جمجمه مردگان روی زمین پراکنده است. یک اتومبیل وانت نه چندان نو کنار گورستان پارک است. سالار با موهای بلند و ریش و ابروهای انبوه و لباسهای نامرتب، روی یک قبر با بیل کوچکی خاکها را کنار میزند و شیئی فلزی را که یافته در دستهایش لمس میکند. دندانهای جمجمهای را وارسی میکند و بعد آن را رها میکند و به سوی وانت میرود. داخل وانت یک زن و مرد دیگر، یک پسر و یک دختربچه از پشت شیشه باران خورده او را مینگرند.