دنیای سوفی
داستانهای نروژی - قرن 20م. / فلسفه - تاریخ - داستان
سوفی آموندسن در مسیر خانه به مدرسه بود. نخستین بخش مسیر را با جانا طی میکرد. آنها مشغول گفتگو درباره رباتها بودند. جانا میگفت که ذهن انسان مانند یک رایانه پیشرفته است اما سوفی چندان مطمئن نبود و شک داشت که بشر بیش از یک سخت افزار میفهمد. اوایل ماه میبود. در برخی باغها، درختان میوه توسط بوتههای متراکم علف هرز محاصره شده بودند. برگ درختان غان هنوز سبز کم رنک بود. شگفت انگیز است که در این وقت سال چگونه همه چیز شکوفه بزنند! چه چیزی به محض گرم شدن زمین و آب شدن آخرین دانههای برف این حجم تودهی سبز را از دل زمین مرده بیرون میکشد.