باخانمان
داستانهای فرانسه - قرن 19م. - ادبیات کودکان و نوجوانان
"پرین"، دختر نوجوان سیزدهساله که همراه خانوادهاش راهی دیار پدربزرگ پدری خویش است، در بین راه پدر و مادر خویش را از دست داده و تصمیم میگیرد به تنهایی به مسیر خود ادامه دهد. پدربزرگ صاحب چندین کارخانهی پارچهبافی است و با وجود این که پدر پرین تنها فرزند وی بوده برای همیشه او را طرد کرده است، زیرا او با دختری هندی ازدواج کرده بود. پرین که دختر باهوشی است سعی میکند با آرامی به این خانواده نزدیک شده و پس از سنجیدن اوضاع و محک زدن شرایط، خود را معرفی کند. پس از چندی که از کار کردن پرین در یکی از کارخانههای پدربزرگ به عنوان کارگر ساده میگذرد، به علت تسلط به زبان انگلیسی، به عنوان مترجم و پس از آن منشی مخصوص پدربزرگ، مشغول کار میشود. در همین دوران است که پدربزرگ، پشیمان از آنچه با فرزند خویش کرده، افرادی را برای تحقیق دربارهی پسر و یافتن وی مامور کرده است. سرانجام خبر میرسد که تنها وارث خانواده فوت کرده و این موضوع همه را در غم فرو میبرد. مدتها میگذرد و پرین این آمادگی را در خویش نمییابد تا خود را معرفی نماید، اما سرانجام شخصی از افراد مورد اطمینان پدربزرگ که برای یافتن خانوادهی وارث درگذشته راهی سفر شده بود، پرده از این راز برمیدارد. در تمام مدتی که پرین در دفتر رییس کارخانه مشغول به کار بوده، مهر خود را ارزانی وی و اعتمادش را جلب کرده است. بنابراین، پدربزرگ و نوه، با صلاحدید یکدیگر دست به اصلاحات زیادی میزنند و به اوضاع کارگران رسیدگی کرده و وسایل رفاه آنها را فراهم میکنند.