راز اشکهای کریستالی
نویسنده در این داستان مرتبه اسطورهای زن را به رویای انسانی خویش باز میآورد، زنی که به رغم آرمانی بودنش، نباید موجودی استثنایی بماند. این داستان که با بیان اسطورهای نمادین نوشته شده روایتی گسسته و پاره پاره است. راوی، نویسندهای است که طرح نگارش داستانی را از ذهن میپروراند. او در این میان به دیدار دوست پزشکش میرود و پزشک از زن بیماری سخن میگوید که به جای اشک از چشمانش کریستال میریزد. نویسنده این شخصیت را با داستان ذهنیاش ترکیب میکند و....