پارسا
داستانهای فارسی - قرن 14
رویا دختر جوانی است که پدر و مادرش را در حادثهای از دست میدهد و پس از آن نزد عمهی خود زندگی میکند. پس از چندی شریک پدرش همهی داراییهای او را تصاحب میکند و هیچ ثروتی برای رویا باقی نمیماند. بر این اساس او تصمیم میگیرد تا به کاری مشغول شود. رویا پس از جستوجوی بسیار برای کار، سرانجام در منزلی به عنوان پرستار سالمند، مشغول به کار میشود. خانم صاحبخانه دارای پسری با نام "پارسا" است که به نقشهکشی مشغول است. برخی شبها که نقشهی پارسا نیمهتمام باقی میماند و از خستگی به خواب میرود، رویا نقشههای او را کامل میکند. از طرفی یکی از بستگان پارسا که "شهره" نام دارد به او دلبستگی پیدا میکند. اما پارسا زمانی که شهره را با رویا مقایسه میکند، متوجه میشود که نجابت رویا قابل مقایسه با شهره نیست و به همین دلیل از رویا خواستگاری میکند و آن دو زندگی مشترکی را آغاز میکنند.