یکشنبه
در مجموعة حاضر، داستانی از «آراز بارسقیان»، به نثر در آمده است. در این داستان بلند «نیلوفر» با پسری نویسنده آشنا شده و ارتباطی نزدیک و صمیمی با یک دیگر دارند، روزها و سالها برای آن دو با تمامی سختیها و تفاوتها میگذرد، تا اینکه روزی خبری را نیلوفر به آن پسر میدهد که او را متعجب میسازد. پس در اندیشه گذشت زمان و اینکه نتوانسته به خواستههایش برسد از پشت پنجرة اتاقی، گذر زمان را به نظاره مینشیند.