ماجرای پیرمرد چوپان
داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «پیرمردی با همسرش در جنگل زندگی میکرد. پیرمرد هر صبح گاو و گوسفندانش را برای چرا میبرد، یک روز هفت گرگ گرسنه به گله حمله کرد. پیرمرد از ترس بالای درخت رفت. بعد از اینکه گرگها رفتند پیرمرد از درخت پایین آمد و به خانه رفت؛ پیرمرد مجبور شد برای امرارمعاش به قطع درختان و درست کردن و فروختن هیزم بپردازد. اینطور شد که او با شاه درخت آشنا شد».