مزرعهی پرماجرا
داستانهای حیوانات
در یک مزرعۀ زیبا پیرمرد مهربانی زندگی میکرد که دو گربه به نام "خاکستری" و "راهراهی" و یک خروس به نام "کاکلی" داشت و آنها را بسیار دوست میداشت، یک روز که کاکلی و راهراهی در اطراف مزرعه مشغول بازی بودند، جوجۀ کوچکی را دیدند که در داخل لانهاش در میان علفها جیک جیک میکرد. آنها که دلشان برای جوجۀ تنها میسوخت او را به خانه بردند. آنها هرچیزی را که گمان میکردند مورد نیاز جوجه است، برایش فراهم کردند، اما جوجه مرتب جیکجیک میکرد و از اوضاع ناراضی بود. تا این که آنها از کاکلی چارهجویی کردند و کاکلی علت را برای آنها شرح داد.