ارنست مردی که دوست داشت به همه کمک کند
داستانهای تخیلی
«ارنست» مرد خوبی بود و همیشه به شیوهای عجیب به دیگران کمک میکرد. او در خیابان، مرد کوتاهقدی را دید که مشغول رنگ زدن نردهای تقریبا بلند بود. ارنست به مرد نقاش پیشنهاد کمک کرد. نقاش نیز به روی کمر ارنست رفت و شروع به رنگ کردن کرد. در این هنگام مرد بستنیفروشی از راه رسید. ارنست میخواست نقاش را خوشحال کند و برای او بستنی بخرد، به همین دلیل ایستاد تا دنبال پولش در جیبش بگردد و فراموش کرد که مرد نقاش روی کمر اوست. نقاش کمی معلق در هوا ماند و سپس روی کمر ارنست افتاد و اتفاق عجیبی برای آنها به وقوع پیوست که در این کتاب میخوانیم. این کتاب با موضوع داستانهای تخیلی برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.