باران لاهیجان
داستانهای فارسی - قرن 14
در کتاب حاضر، نویسنده داستان زندگی دختری به نام «باران» را روایت میکند که با مردی بسیار بزرگتر از خودش به نام «تورج» ازدواج میکند و اتفاقات خوب و بدی در زندگیاش میافتد. در داستان میخوانیم: ««باران» زیبا بود و با طراوت، عادت داشت که تند و شتابزده راه برود. روزی که عقدکنان او بود نگاهش کردم با همان گیسوان بلند و بافته. افسوس میخوردم که «باران» میرود و من را در خلوت و تنهایی خود میگذارد. داماد، «تورج خان» عقیده داشت که نباید جشن مفصلی بگیرند».