یک تکه پارچه (داستانهای جذاب و خواندنی برای دختران جوان و نوجوان)
حجاب - داستان / داستانهای مذهبی - قرن 14 / داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
حیف که همه از آن لذت میبرند! با لحنی که همراه با مسخره کردن بود گفتم: لذت میبرند؟ بتی ناراحت شد. گفت: هیچ جواهر فروشی مروارید درخشان خود را در معرض چشمان سارقان بی رحم قرار نمیدهد. هیچ گوهرشناسی مرواریدهای گرانسنگ خویش را به دورهگردهای خیابانی به بهای ناچیز نمیفروشد... همیشه مروارید، برخلاف سنگ خارا، در پوششی زیبا و صندوق چه زمرد فام، جای دارد تا از دستبرد حوادث روزگار مصون باشد...