شازده کوچولو
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
"شازده کوچولو" برای فرار از دست دروغها و نیز غرور گل سرخ خود از سیارهاش به سوی زمین حرکت کرد. او در بین راه از شش سیارۀ جدید گذشت و در هر یک از آنها با افراد و ماجراهای جدید روبهرو شد. او با پادشاه، مرد خودپسند، مرد میخواره، تاجر، فانوسبان و کاشف ملاقات کرد؛ ولی هیچیک از آنها نتوانستند ناراحتی شازده کوچولو از جدایی گل سرخاش را برطرف سازند. او در ادامۀ سفر خود به زمین رسید و در آنجا با گلهای بسیاری مواجه شد. او در صحبت با روباهی متوجه گردید که گل سرخ او تنها گل دنیا نیست، بلکه تنها گلی است که او را نسبت به خود اهلی کرده و از صمیم قلب دوست میداشت. او دریافت که در قبال گل سرخش مسئول است، بنابراین با خداحافظی از روباه به سیارۀ خویش بازگشت.