استخوانهای خورشیدی
داستانهای ایرلندی - قرن 20م.
استخوانهای خورشیدی، رمانی با زبان و روایتی بسیار روان و ساده که فرم منحصر به فردی از حکایت همیشگی زندگی و مرگ دارد. مردی از آشپزخانه خودش شروع به روایت کردن جهان میکند و این قصه، روزانه سرشار از شگفتیهاست. این کتاب، خاطرات مهندس میان سالی به نام مارکوس را دنبال میکند که به تازگی از دنیای مردگان بازگشته است که حملات ذهنی که در روز بزرگداشت مردگان، وقتی چند ساعت پشت میز آشپزخانه نشسته است، به او هجوم می آورد و با نگاهی انتقادی و هستی شناسانه، به واکاوی خاطرات رخدادهای سیاسی، اجتماعی و باورهای بشر میپردازد.