و حالا عصر است
داستانهای فارسی - قرن 14
در داستان کوتاه «و حالا عصر است» مردی تنها به مرور خاطرات خود میپردازد. همسر این مرد که علاقة شدیدی به خارج از کشور دارد، به بهانة بیماری دخترش همسرش را راضی میکند تا به اروپا سفر کند و پس از مدتی مقدمات رفتن همسرش را نیز فراهم کند. زن میرود و دیگر از او خبری نمیشود، تا این که مرد پس از جستوجوی فراوان متوجه میشود که پای کس دیگری درمیان بوده است. دیگر داستانهای این مجموعه عبارت است از: هزار و یک بار؛ آهه؛ لرزههای خیس؛ پل؛ چترباز؛ پلاتین؛ چشمهای فرضی؛ مهمان آخر؛ اینجا همه خوابیدهاند؛ نشانهای مفرغی و حلقة داغ.