دوشیزه فی فی
داستانهای کوتاه فرانسه - قرن 19م.
در جنگ پروس و فرانسه، تعدادی از افسران پروسی به همراه گماشتههایشان در یک کاخ ییلاقی باشکوه، در فرانسه اقامت میکنند. سرگرد «گراف فون فارلسبرگ»، فرماندة پروسی به همراه عدهای سرگرد و ستوان، کاپیتان و مردی با ظاهری زنانه و ملقب به دوشیزه فیفی در کاخ ییلاقی برای تفریح و خوشگذرانی پنج زن زیبا میآوردند. در بزم آنها دوشیزه فیفی تمام زمان فرانسه را متعلق به خود میداند. راشل دختری یهودی خشمگین از توهین دوشیزه فیفی کاردی را در گلوی او فرو میبرد و از پنجره بیرون پریده و در تاریکی و باران از دید همگان پنهان میشود. دوشیزه فیفی میمیرد و راشل به یک کلیسا پناه میبرد و تا زمان بیرون رفتن ارتش آلمان از آن ناحیه هر روز ناقوس کلیسا را به صدا درمیآورد. از وجود او فقط کشیش و متصدی کلیسا باخبر هستند.