تقاطع
داستانهای فارسی - قرن 14
در این رمان خاطرات مردی به نام «کامیار» به ذهن دختری هجوم میآورد که رنگ تندی به خود گرفته است. دل کندن از این خاطرات آن هنگام که میخواهی برای همیشه مردی را فراموش کنی، مردی که همیشه کنارت بوده، شاهد قد کشیدنت، شنوای دلتنگیهایت، رفیق و همدرد روزهای سخت تنهاییت، کسی که دو سال برای اشکهایت پناه بوده است؛ سخت و دردناک است. حال این عشق فقط از جنس همسرانه نیست، جزر گرفته شده از تمام احساسات قشنگ خواستن و دوست داشتن... . دختر جوان میداند جواب بودنها را نباید ناجوانمردانه بدهد و... .