اسیر سرنوشت ...
در این رمان، راوی که خود دختری دبیرستانی است از فراز و نشیب زندگیاش، از عروسی برادرانش و از خواستگارش که یک پزشک متخصص بوده و جواب منفی به او داده بود سخن میگوید .((شعله)) قهرمان اصلی این داستان، سپس از دوره تحصیل خود در دانشکده ادبیات کرمانشاه ماجراهایی را تعریف میکند و این که مرگ مادرش تا چه اندازه او را غصهدار میکند .او سرانجام با یکی از همکلاسیهای خود عهد زناشویی میبندد اما پس از چندی نامزدش در اثر بیماری قلبی جان میسپارد و در این گیر و دار خواستگار اصلیاش ـ دکتر فروزش ـ به ایران برمیگردد و ...