بهانهای برای ماندن
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر داستان زندگی فردی به نام «شهنوازی» اهل بلوچستان، خانوادة او و سرگذشت ایشان است. شهنوازی با عشق و علاقة فراوان در عرشة ناخدایی معروف به «ناخدا خورشید» مشغول به کار میشود و خیلی زود استعداد و علاقه و تیزهوشی خود را در امر سکانداری به اثبات میرساند. ناخدا خورشید او را به عنوان سکاندار کشتی به یکی از شیخهای ثروتمند امارات معرفی میکند. شهنوازی در آنجا نیز در کار سکانداری و داد و ستد پلههای ترقی را میپیماید. او در امارات با دختر یکی از تجار به نام «شاهبیبی» ازدواج میکند. شهنوازی خیلی زود ثروت عظیمی کسب میکند؛ اما اموال او گرفتار طوفان میشود و او با همدستان خود به کار قاچاق وارد میشود، در این میان پسرش «تیمور» که جوانی رشید است، سرنوشت او را تغییر داده و زندگیاش را متحول میکند.