روزانههای مخوف
داستانهای فارسی - قرن 14
«نفیسه»، همسر مردی بهنام «مخمور» است که هر روز برای خرید به یک فروشگاه مشخص میرود. صاحب فروشگاه که او را همیشه تنها میبیند تصور میکند که او مجرد است و تصمیم میگیرد که با او رابطه برقرار کند. نفیسه که متوجه موضوع شده است تلاش میکند تا مرد را متوجه اشتباهش بسازد. او با مخمور به فروشگاه میرود تا بهصورت غیر مستقیم به مرد بفهماند که نفیسه شوهر دارد و... .