سالار مگسها
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
هواپیمای حامل بچههای یک مدرسه انگلیسی در جزیرهای خالی از سکنه سقوط میکند؛ تنها بازمانده این سقوط تعدادی از بچهها هستند و هیچ فرد بزرگسالی در میان آنها نیست. «رالف» و «آسم» از میان آن بچهها که در جزیره پراکنده هستند صدفی پیدا میکنند و با دمیدن در صدف و ایجاد صدا موجب جمع شدن دیگر بچهها میشوند و از میان خود رئیسی را انتخاب میکنند. آنها برای نجات از جزیره، آتش روشن میکنند. با گذشت زمان، اتفاقاتی باعث میشود که بچهها فکر کنند یک هیولا در جزیره زندگی میکند و ... .