دریا
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
"مکس موردون"، مورخ تاریخ هنر، پس از شکست در آخرین کار تحقیقاتیاش تصمیم میگیرد به روستایی برگردد که در کودکی تعطیلات خویش را در آن سپری کرده است. خانوادهی "گریس" نیز در آن تابستان به آن حوالی آمده و در ویلایی ساکن شدهاند. خانوادهی آنها شامل پدر، مادر، دختر و پسری دوقلو و یک معلم سرخانه است. این فرزندان دوقلو که همسن و سال مکس هستند، توجه او را به خود جلب میکنند. "مایلز" پسر لال خانواده و "کلوئه" دختری به واقع شیطان است. مکس تصمیم به دوستی و ارتباط با آنها گرفته و به همین دلیل با احتیاط به آنها نزدیک میشود. خانواده با علاقه و محبت پذیرای مکس میشود و او ساعات خوش بسیاری را با آنها سپری میکند. تا روزی که دوقلوها با یکدیگر به قصد شنا وارد آب شده و دیگر بازنمیگردند. دختر جوان که معلم و پرستار آندو است وارد آب شده و کاری از دستش برنمیآید و تنها پس از مدتی جنازهی دو کودک به ساحل آورده میشود. مکس در این تعطیلات، سالها پس از آن ماجرا، و در همان ویلا که اکنون به هتلی کوچک تبدیل شده به یادآوری خاطرات پرداخته و در پایان متوجه میشود دوشیزهی پیر مسئول هتل، همان معلم جوان خانوادهی گریس است که پس از آن واقعه نتوانسته حقیقت را به خوبی قبول کرده و ترجیح داده سالهای باقیماندهی عمرش را در آنجا بگذراند.