یک گوشه دنیا
"هتی آون" دختری است که در کنار خانواده زندگی می کند. خانه آنها که یک پانسیون شبانه روزی است با مستاجرین عجیب و غریب و ناهماهنگش و اشتغالات روزمره عادی و قابل پیش بینی اش، تنها محلی است که در آن احساس راحتی می کند. مکانی که با منزل اعیانی و مقرراتی پدربزرگش در همسایگی آنها، تفاوت زیادی دارد؛ اما درخلال تابستانی که هتی دوازده ساله می شود، با ورود ناگهانی دایی بیست و یک ساله اش ـ "آدام" ـ که تاکنون کسی اسمی از او نبرده است دنیایش زیر و رو می شود. مدرسه "آدام" ـ موسسه بیماران ناتوان و کم توان ذهنی ـ تعطیل شده و خانواده او مجبورند با حضور مرد جوان بچه نمایی که سال ها وجودش را انکار می کردند کنار بیایند.....