فلمبارد
در این داستان، "کریستینا "دختر دوازده سالهای است که ناگزیر باید در خانه عمویش در روستای فلمبارد زندگی کند .عموی او ـ راشل ـ مردی خشن و عصبی است، زیرا او سالها قبل در اثر سانحهای در شکار فلج شد و در پی آن زندگی را بر کام خود و اطرافیان تلخ نمود .بدین ترتیب، کریستینا باید در خانهای خشک و بیروح اوقات خود را سپری کند .چند سال بر همین منوال میگذرد تا این که عمو راشل ـ طبق عادت دیرینه ـ بر کریستینا خشم میگیرد و دستور میدهد اسب او خوراک سگها شود، اما در پی آن، کریستینا به خود میآید و قصد دارد این بار با نامرادیها به جدال برخیزد و ...