لوزیهای خزانزده: مجموعه داستان
کتاب حاضر از دو بخش داستانهای آزاد و داستانهای بومی و در مجموع از چهارده داستان تشکیل شده است. داستانها حاصل تلاش نویسندهی آنها طی سالهای هزار و سیصد و هفتاد و شش تا هشتاد و دو میباشد. برای نمونه در "لوزیهای خزانزده" که اولین داستان از بخش داستانهای بومی است ماجرای پیرمردی دهقان بازگو میشود که با اسب خود به مزرعه رفته و در لحظهای غفلت، اسبش شکار یوزی بیرحم میشود. پیرمرد با غمی بزرگ به کلبهاش باز میگردد و تمام شب در تنهایی به یادآوری گذشتهها میپردازد، تا این که صدایی از اصطبل توجهش را به خود جلب میکند. وقتی به آنجا میرسد، اسب را سالم و سلامت در اصطبل میبیند. فردا صبح که با اسب به مزرعه بازمیگردد، خود و مادیانش شکار یوزپلنگ میشوند. "بالای ابرها راه برویم"، "گلبوتههای گمنام"، "تنهایی روح یک سرباز"، "فقط چند براده از خورشید"، "سرباز پاس سه"، "جایگزین"، "جایی که از ماه خبری نیست"، "بن در غروب قرمز"، "شش گلولهی شیشهای سبز پرنور"، "باد در آبادی ماه"، "اسب چوبی"، "تریاکی" و "گلبرگهای آفتابگردان" دیگر داستانهای کتاب هستند.