شهر خفتگان در پسر عموهای افسانهای: ادامه کتاب شهر خفتگان در طالع نحس
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی برای نوجوانان است که در ادامه رمان «شهر خفتگان در طالع نحس» نگاشته شده است. در داستان میخوانیم:« چشمهایم را از هم باز کردم و اولین کلمهای که به زبانم آمد، کلمه آب بود، تشنگی کاری کرده بود که چشمهایم درستوحسابی جایی را نمیدیدند، بهطوریکه هنوز نتوانسته بودم تشخیص دهم که کجا هستم، دوباره کلمه آب را بلندتر ادا کردم، صدای جنبوجوش خفهای را احساس کردم و بعد از چند ثانیه کسی به بالای سرم آمد و سعی کرد مرا به هوش بیاورد».