نمایشنامه یکصد و سی و هشت
این نمایشنامه مرکب از سه داستان است که در عین مستقل بودن نتیجه یکسانی دارند. یک داستان در ارتباط با عنکبوتی به نام "فلنگیدا" است. نوعی همجنس خوار و نمادی از جاهطلبان دیکتاتوری که اطرافیان را دستاورد زیاد، خواهی خویش قرار داده سپس آنها را از گردونه حذف میکند. داستان دیگر مربوط به زن و مردی است که در مسیر تاریخ در حرکت هستند و در حال بحث و جدل که میتوان آن را نوعی ریشهیابی در تفکر تمامیتخواهانه و خویشتنخواهی نوع بشر در بستر فرهنگ ساخته شده و در طی زمان دانست. در داستان سوم، قهرمانی به نام "روشنک"، سمبل سرزمین عشق به رسیدن، خواستن و پاکی محسوب میشود و در فصول مختلف به شیوههای مختلف ظاهر میگردد. او در اوج دوست داشتن به تن قتل معشوق میدهد و این پایانی است به آرمانخواهی او که در مسیر کشمکشها به هجو میرسد.