اندوه عیسی (مجموعه هفده داستان و یک نمایشنامه)
در این مجموعه، چند داستان کوتاه گردآمده که عناوین برخی از آنها بدین قرار است :((برادر رنگ پریده من))، ((رادی))، ((چهار سرباز))، ((اندوه عیسی))، ((شهر))، ((این سهشنبه)) و ((نان)) .((اندوه عیسی)) ماجرای زندگی سربازی است که مسئولیت آماده کردن قبرها را برعهده دارد. عیسی، قهرمان داستان با منفجر ساختن زمینهای یخ بسته گودالی برای دفن مردگان حفر میکند .یک روز پس از آماده کرده قبری در داخل آن قرار میگیرد .ناگهان متوجه میشود که دو سر بالای قبر ظاهر شدند عیسی از مشاهده این صحنه وحشت میکند .او تصمیم میگیرد تا از این کار کنارهگیری کند، اما با مخالفت سرجوخه مواجه میشود ;از این رو...