روزی بود و روزی نبود: دزد و آرزو

روزی بود و روزی نبود: دزد و آرزو

افسانه‌های عامه - ادبیات کودکان و نوجوانان / افسانه‌های عامه / داستان‌های کوتاه فارسی - ادبیات کودکان و نوجوانان / داستان‌های کوتاه

در دومین کتاب از مجموعه((روزی بود و روزی نبود)) چهارده قصه کهن برای نوجوانان بازآفرینی شده که عبارت‌اند از :((پنیری که آب شد))، ((کیسه گم شده))، ((پهلوانی که ترسید((!، ((عطار و امانت))، ((آدمی که غذای ماهی شد))، ((کودک باهوش))، ((کوهی که تکان نخورد))، ((کبکها چه گفتند؟))، ((سگ و شیر و مار))، ((میمونها و کلاه))، ((پسری که نمی‌گفت الف))، ((راسو و مار))، ((آخرین پند پدر)) و ((دزد و آرزو)) .آخرین قصه، حکایت مرد جوانی است که آرزو دارد دزد شود .دوستانش نشانی پیرمردی را به او می‌دهند که روزی دزد قابلی بوده و اینک گوشه نشین شده است .او به سراغ پیرمرد می‌رود .پیر عاقل غذایی می‌آورد و از مرد جوان می‌خواهد با دست چپ غذا بخورد .اما جوان اظهار ناتوانی می‌کند .پیرمرد می‌گوید اگر می‌خواهی دزد شوی این اولین قدم است چون دست راست دزد را قطع می‌کنند و تو پس از آن باید بتوانی با دست دیگرت غذا بخوری تا از گرسنگی نمیری .

قیمت چاپ: 2,000 تومان
نویسنده:

محمد میرکیانی

ویراستار:

ژاله راستانی

ناشر:

محراب قلم

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

398.2

سال چاپ:

1390

نوبت چاپ:

11

تعداد صفحات:

72

قطع کتاب:

وزیری

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786001033261

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف