غزل امید
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان روایت زندگی دختری 21 ساله به نام «غزل» است. برای غزل همه چیز از یک بازی و معامله مسخره شروع شد، بازیای که باورهای او را به زیر سؤال برد. در این بازی او بارها شکست خورد، تحقیر شد، اشک ریخت اما هیچگاه ناامید نشد. او غزلی امیدبخش بود که میتوانست نگاهی نو را به مردی هدیه کند که جور دیگری زندگیاش را باخته است. «سپهر» معجزه عشق را در غزل یافته بود و تلاش میکرد تا واژه امید را در بندبند تارهای آن هجی کند و به زندگی لبخند بزند... .