پسران سفیدرود: رمان برای نوجوانان
داستانهای فارسی - قرن 14
«امیر حمزه» راوی داستان، در زمان قبل از انقلاب با یکی از سادات اهل فومن آشنا میشود؛ کسی که به هنگام اصلاحات ارضی شاه به همراه خانواده در قم زندگی میکرده و پدرش نیز طلبه بوده است. پدر وی از این که عوامل رژیم، امام خمینی (ره) را به تهران و از آنجا به ترکیه تبعید کرده بودند، ناراحت بوده و لب به اعتراض گشوده است. بر همین اساس به وسیلة عوامل رژیم دستگیر و زندانی و سرانجام نیز به داخل سفیدرود انداخته و غرق میشود. شخص دیگری که در آب غرق میشود دانشجوی مهندسی اهل لاهیجان است. راوی با شنیدن گفتههای این مرد از این که دستنشاندگان رژیم شاه برادرش را فلج کردهاند سخن میگوید. مرد پس از این سخنان به راوی وعدة پیروزی نزدیک را میدهد.