حولی
شهربانو دور از کویر و دور از خانوادهاش، در خانهی شوهر به سر میبرد و "رحیم"، رئیس سالخوردهی قبیله، نیز از او به خوبی مراقبت میکند. اما شهربانو با جوانی و زیبایی خویش حسادت دیگر زنان را برانگیخته و قربانی دسیسههای آنها شده است. او میداند که پس از مرگ رحیم، خود و دخترش ممتاز، در این قلمرو امنیت نخواهند داشت، پس آیندهی خویش را میباید در جایی دیگر و دور از کسانی بسازد که در صددند به او آسیب برسانند، "حولی" ملک خانوادگی رحیم در لاهور است. آنجا میتواند پناهگاه شهربانو باشد و او امیدوار است بتواند آنگونه که دلش میخواهد، زندگی خویش را با آزادی بیشتر بگرداند. اما حوادثی در راهند که با نقشههای شهربانو سازگاری ندارند، ملاقات با "عمر"، علاقهاش به او... به ویژه که میداند پیوندی میانشان امکان نمییابد. "حولی" ادامهی داستان شهربانو از مجموعهی داستانهای زن جوان پاکستانی است که برای استقلال خویش مبارزه میکند و پیروی از قوانین و سنتهای کشورش را برنمیتابد.