قصه از این قرار بود ...
گاهنامههای ادبی
مجموعه حاضر، حاوی حکایات و داستانهایی است که به همراه جملات قصاری از شخصیتهای برجستهای نظیر "عطار"، "کنفوسیوس"، "امام محمد غزالی" و "لئون تولستوی" فراهم آمده و عناوین پارهای از آنها بدینقرار است: "بازی با عصا/ جانی رداری"، "روباه و دوشیزه بریل/ کاترین منسفیلد"، "دهقان و معاملات پایاپای/ هانس. ک. اندرسن"، "چه چهرهای برازندهی یک پادشاه است؟/ امام محمد غزالی" و "دیوارهی چوبی/ مارک تواین". در یکی از حکایات میخوانیم "رئیس قبیلهای صحرانشین که وانمود میکرد عضو فرقهی "فتوت" یا جوانمردی است همراه با گروهی از جوانان عضو آن فرقه در مراسم ناهاری شرکت کرد. خوردن غذا که با پایان رسید، ندیمهای آمد تا بر دستهای آنان آب بریزد. رهبر صحرانشین از شستن دست امتناع ورزید و گفت: "درست نیست که مردان بگذارند آب با دستهای زنی ریخته شود". اما شخص دیگری پاسخ داد: "من سالهاست که به این خانه میآیم و هرگز توجه نکردهام که کسی که آب بر دستهای ما میریزد مرد است یا زن".