شب را باور نکن
داستانهای فارسی - قرن 14
این کتاب، داستانی فارسی در ژانر اجتماعی است. «نگین»، دختر نوجوانی است که در آستانه کنکور قرار دارد و درحالی که با سختگیریهای شدید خانواده روبهروست بهسمتوسویی دیگر کشیده میشود. نگین در یک خانواده چهارنفره زندگی میکند. خواهرش «نسترن»، رتبه یکرقمی کنکور بوده است و حالا خانواده از نگین هم همین انتظار را دارند، اما او دلش میخواهد گاهی بیرون برود، گاهی تفریح کند، اما خانوادهاش این اجازه را به او نمیدهند و هر روز هم سختگیریهایشان بیشتر میشود. در این میان او پسر جوانی را در کافه میبیند، دیدن این پسر ناگهان باعث احساسی خاص در قلب او میشود، اما نمیداند این چه حسی است، از این ماجرا چندی میگذرد؛ تااینکه یکروز زمان برگشت از کلاس، همان پسر سوار بر ماشین از نگین میخواهد که با او همراه شود، نگین در ابتدا قبول نمیکند، اما با دیدن تابلو آژانس، سوار ماشین میشود و همین آغاز احساس جدیدی است... .