سبد سفارش شما خالی است!

«تدی» و «کودلی»، بچه خرس‌های مهربان، در جنگل دنبال غذا می‌گشتند که دوستشان، «چارلی» را دیدند. آنها به چارلی پیشنهاد دادند که با هم دنبال غذا بگردند، سپس جشنی بگیرند. اما چارلی تنبل بود و دوست نداشت دنبال غذا بگردد، فقط دوست داشت غذا بخورد. چارلی یک پرنده را دید که با منقارش مقداری دانه برای بچه‌های خود می‌برد، چاری چند پر پرنده روی سرش گذاشت و به آشیانة پرنده رفت تا پرنده فکر کند او یکی از بچه‌های خودش است و به او هم غذا دهد. پرنده سه جوجه داشت، چارلی مثل جوجه‌ها دهان خود را باز می‌کرد. پرندة مادر با دانه‌ها رسید، خرس کوچولو را دید و با فریاد از او خواست که از آنجا برود، چارلی ترسید و از آشیانه بیرون پرید، و روی تدی فرود آمد. اما اتفاق جالبی برای آنها افتاد که باعث شد هر سه آنها جشنی بگیرند و لذت ببرند. این کتاب برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.