چشمان عشقزده
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی فارسی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «در اطراف خانه دورافتاده از شهر، سکوهای بیابانگرد لاشه مرداری را تکهتکه کرده و با ولع میخوردند. سرمای بیشازاندازه بر اثر آمدن برف سنگین، فضای شهر و اطراف آن را به گورستانی از سکوت مبدل کرده بود. تاریکی شب توسط نوکتیز نور بران خورشید در حال شکافته شدن بود».