لنگه کفش: مجموعه داستان کوتاه
در داستان «ترشی سیر» فردی در فصل پاییز، با چتری در دست، برای رسیدن به مقصد به راه افتاد. او دو چتر را در همین فصل پاییز گم کرده و امیدوار بود که چتر سومی را گم نکند. اما وقتی که سوار اتوبوس شد با پیرزنی روبهرو شد که شیشههای شکستة سیرترشی را جمع میکرد. پیرزن از این که سیرترشی هفتسالهاش شکسته بود ناراحت بود. شخص مذکور مشغول حلاجی کردن ترشی، غم پیرزن، و فصل پاییز شد که در این هنگام به ایستگاه رسید و پیاده شد، در حالی که این دفعه چترش را در اتوبوس جا گذاشته بود. کتاب حاضر مجموعة داستانهای کوتاه به زبان ساده و روان و از سلسله «کتاب اتوبوس» است که با عناوینی چون جوگیر، خدمات ویژه، سرویس مدرسه، خرید آخر سال، دوستان جونجونی، و لنگهکفش، به نگارش درآمده است.