خواب تلخ
داستانهای کوتاه فارسی دری - قرن 14
چشمهایش روشن و تاریک میشدند، وضعش خوب نبود. گلهای قالی، دستمالهای گل سیب، چادر یاسمنی رنگ با ستارههای نقرهای، پیراهن دامن کلان آبی رنگ زرزری در هوا میپریدند. هر سو که میدید، گلهای قالی بودند، رشتههای رنگارنگ، تارهای قالی، کلوله ی تارهای قالی بافی. سرخ، اناری، شتری، سیاه، کبود، زرد. از آسمان رشتههای قالی بافی میبارید، مثل برف، برف رنگ میبارید. برف رنگ که دانههایش سیاه، سرخ، اناری، زرد، کبود و شتری رنگ بودند. بی حال افتاده بود، تکیه به دیوار. هر لحظه خیال میکرد کسی میآید.