ادیان شرقی در کافرکیشی رومی
شرق در تاریخ و در تاریخ ادیان، یعنی ظهور و تجلی آیینهای بزرگ الهی که هدفی جز سعادت انسان نداشتهاند و به همین دلیل همواره از جایگاه والایی در غرب برخوردار بودهاند. به زعم نگارنده غرب همیشه وامدار ادیان کهن شرق است، نیز ادیان به شرطی پایدار خواهند ماند که نیرویی حیاتی آنها را قادر به مقاومت سازد. بدینترتیب او در این کتاب نیروی حیاتی ادیان کهن را چنین برمیشمارد «اکثر ادیان در روم نهایتا از عقاید و نوافلاطونی و شرقی آنگونه انباشته بودند که میتوان آنها را یک دین واحد با یک الهیات نسبتا مشخص نامید؛ دینی که آموزههای آن عبارت بودند از پرسش عناصر طبیعی خاصة اجرام کیهانی و حاکمیت یک خدای ازلی ـ ابدی و قادر مطلق با ملازمان پیامآور». نگارنده، همچنین دربارة رسوخ ادیان شرقی در روم و در دنیای غرب سخن رانده، اذعان میدارد که این مساله باعث شد در کافرکیشی رومیان دگرگونی ایجاد شود تا زمانی که مسیحیت در غرب رواج یافت. مباحث کتاب عبارتاند از: روم و شرق، بررسی گسترش ادیان شرقی در غرب، آسیای صغیر، مصر، سوریه و ایران، سحر و طالعبینی، و تحول کافرکیشی رومی.