کوه بخشندهی زندگی
داستانهای فارسی / داستانهای فارسی - قرن 14 - ادبیات کودکان و نوجوانان
در داستان کوه بخشندة زندگی میخوانیم: در سالهای بسیار دور، بر سرزمینی آباد و خرم، پادشاه جوانی حکومت میکرد. شاه علاقة وافری به کشف اسرار درون آدمیان و حقایق نامکشوف زندگی داشت. برای همین خیلی وقتها، در لباس و ظاهر آدمهای معمولی به میان مردم میرفت و از نهان و آشکار زندگی آنها خبر میگرفت. شاه گاه لباس گدایان به تن میکرد و گاه در شکل و شمایل یک تاجر به بازار بزرگ شهر میرفت. روزی شاه با غلام دانا و محبوب خود «دانیال» در کوهستانی گم شدند و توسط مرد سنگشکنی نجات یافتند. پادشاه برای قدردانی بازوبند جواهرنشان خود را به او داد. مدتها از آن واقعه گذشت و گذر شاه و دانیال به همان کوهستان افتاد. شاه و دانیال مرد سنگشکن را کنار کوه در حال شکستن سنگ دیدند. شاه تعجب کرده بود که چرا با داشتن جواهرات گرانبها، کوه را رها نکرده و به کار خود ادامه میدهد. دانیال راز ماندن در کوه را برای شاه آشکار کرد که این کتاب مصور شامل سه داستان با عناوین مجاهد، کوه بخشده و قصر زرنگار از شیخ محمد فریدالدین عطار نیشابوری است که برای گروه سنی «ج» به نگارش درآمده است.