کوزت = Cosette
در دومین بخش از این داستان که به دو زبان فرانسه و فارسی فراهم آمده، "ژان والژان" برای رهایی از زندان، خود را به دریا افکنده و فرار میکند. مقامات رسمی از آن پس، چنین تلقی میکنند که وی در آب غرق شده و مرده است. ژان والژان که بخشی از اندوختهی خود را در جنگل مونفرمی، در نزدیکی مسافرخانهی تناردیهها، به خاک سپرده در سفری به آنجا با کوزت کوچولو برخورد میکند و بر آن میشود تا پرورش او را برعهده گیرد. آنها مدت زمانی را در یکی از دورافتادهترین محلههای پاریس میگذرانند. اما پلیس ردپای ژان والژان را مییابد و او که خود را از همه طرف در محاصرهی پلیس میبیند، یگانه راه رهایی خود را در عبور از دیوار دیری به نام "پتی پیکیوس" میبیند. وی پس از ورود به دیر برای آن که او را به کمکباغبانی بپذیرند، نقشهی عجیبی میکشد و آن، قرار گرفتن در تابوت راهبهای متوفی و معرفی خود به رئیس دیر به هنگام به خاک سپاری است. بدینترتیب او و کوزت به جرگهی دیرنشینان درمیآیند.