زیر درخت خرمالو
داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م.
«نجمه» با شیطنتهای برادرش «نور» از خواب بر میخیزد و متوجه «بوکری» بز تازه متولد شده در بالای تختش میگردد. مادر از نجمه میخواهد تا به کوسه خوراکی بدهد. آن روز همه چیز مثل همیشه پیش میرفت که یکباره ماشین گشت سربازان طالبان جلوی خانه توقف میکند و از پدر میخواهد که به آنها آذوقه بدهد. طالبان آذوقهها را بر میدارند پشت ماشین میگذارند اما پدر و نور را به عنوان غرامت با خود میبرند تا با دشمنان طالبان بجنگند و... .