من و مامانبزرگ در تعطیلات = Me and grandma on holiday
با فرا رسیدن تابستان، مامانبزرگ از گرما کلافه شد و شروع به بستن چمدانها کرد. او در جواب نوهاش که پرسید به کجا میروند، پاسخ داد وقتی که تابستانها میتوانیم به ییلاق برویم، ماندن در خانه خیلی سخت میشود. بدینترتیب آنها سوار بر اتوبوس از مناطق بسیاری گذشتند تا سرانجام به خانهای که کرایه کرده بودند، رسیدند. آنها اوقات خوشی را در ییلاق گذراندند. این داستان از زبان نوه و به دو زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است.