جای خالی دستانت ...!
داستان حاضر روایتی است از یک زندگی حقیقی و از 19 سالگی «عسل» آغاز میشود؛ دختری که در خانوادهای بیمهر و محبت رشد یافته است. او به رغم مخالفتهای بسیار خانواده، تن به ازدواج میدهد. اما پس از ازدواج نیز باز هم ناملایمتهای روزگار رهایش نمیکند و او همچنان با مشکلات خود و اطرافیانش دست و پنجه نرم میکند و تنهایشان نمیگذارد. تنها امید و دلخوشی عسل همسرش است که او را هم از دست میدهد و پس از آن فقط به یاد او زندگی میگذراند و فرزندانش را بزرگ میکند.