فریادهای خاموش عشق
«فریادهای خاموش عشق» حکایتی است از دنیای پرتلاطم عشق و داستان دلدادگی پسری از خانواد های که ثروتمند شدند به نام امید به دختری از خانوادهای فقیر به نام آرزو دختری که پس از سالها نذر و نیاز خداوند او را به امیر و مادرش مریم دادهبود. پدر امید به نام نادر و امیر سالها با هم دوست صمیمی بودند و با هم در کارخانه آقای شیبانی مشغول کار بودند تا اینکه شیبانی به علت تصادف قطع نخاع شده و مسئولیت کارخانه را به صورت وکالتی به نادر میدهد. این شروعی میشود برای اینکه مال دنیا او را اسیر خود کرده و ارتباط با امیر که یک کارگر ساده بود را برای خود و جایگاهش کسرشأن دانسته و تصمیم بگیرد که ارتباطش را با او قطع کند. اما در این میان امید و آرزو که از کوچکی با هم بزرگ شدهاند و دلداده هم هستند تصمیم میگیرند که فارغ از همه اختلافات با هم ازدواج کنند اما خانوادهها که حالا به لحاظ ثروت و مسایل مالی با هم متفاوتند با این قضیه مخالفت میکنند تا اینکه امید تصمیمی میگیرد .