دایناسور عزیزم
دایناسوری در غیبت همسرش تلاش میکند جای خالی او را پرکند و از فرزندانش مراقبت نماید. او به وسیلهی نامه همسرش را از پیشرفتها و وقایع زندگیاش باخبر میسازد. او امیدوار است روزی همسرش بازگشته و آنها دوباره دور هم جمع شوند. نویسنده در این داستان احساسات و عواطف دایناسورها را با لحنی صریح بیان میکند و به این طریق دریچهی تازهای را در برابر دیدگاه خوانندهی جوان میگشاید.