معلم رو نخور!
روز اول مدرسه بود و «سامی» نهنگ کوچک، با عجله صبحانهاش را خورد و راهی مدرسه شد. او یک عادت بد داشت و آن این بود که وقتی هیجانزده میشد همهچیز را گاز میگرفت. او در مدرسه خیلی هیجانزده شد و کتابها و نقاشیهای بچههای مدرسه و حتی معلم را گاز گرفت، اما بلافاصله متوجة کار اشتباهش شد و از بچههای مدرسه و معلم معذرتخواهی کرد. او به همه قول داد که از این پس پسر خوبی باشد. بالاخره زنگ خورد و مادر سامی دربارة آن روز از سامی پرسید و سامی به او گفت که یاد گرفتم کتابها و نقاشیها و معلم خود را نخورم.